عید قربان
عید قربان
تاریخ وقوع: 10 ذی الحجه
نام دیگر عید قربان، عید اضحی و عید خون است. روز اثبات عشق و تسلیم در برابر امر الهی، روز آزمایش و امتحان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل علیه السلام که از آن سربلند بیرون آمدند.[1]
«فَلَمّا اَسْلَما وَتَلّهُ لِلجَبینِ وَنادَیناهُ اَنْ یا اِبراهیم، قَد صَدّقتَ الرُّؤیا اِنّا کَذلِکَ نَجزِی المُحسِنین»؛[2]
...هان ای ابراهیم به خوبی انجام وظیفه کردی و ما نیکوکاران را اینچنین پاداش خواهیم داد.
داستان قربانی
چون شب هشتم ذی الحجه (شب ترویه) فرارسید، حضرت ابراهیم بعد از انجام وظائف عبادی، سر بر بالین استراحت نهاد و در خواب به او ندا شد: ای خلیل گر تشنه وصال مائی برخیز و با کارد تیز فرزند دلبند خود را قربانی کن! ابراهیم از هیبت این خطاب بیدار شده و با خود گفت: آیا این امر رحمانی است یا وسوسه شیطانی؟ شب عرفه نیز همان خواب را دید و در شب نحر (عید قربان) نیز همین خواب را دید و یقین او زیاد شد و صبح روز عید قربان ابراهیم خلیل با همسرش هاجر وداع کرده و با اسماعیل از خانه به سوی منی روی نهادند.
وقتی به منی رسیدند، جریان خواب خود را به فرزندش بازگو کرد و اسماعیل در واکنش به این سخن پدر چنین گفت: ای پدر بزرگوار من اگر هزار جان داشتم، همه را به فرمان الهی قربان میکردم و تسلیم امر الهی میشدم.
ابراهیم چون در منی به جمره اول رسید، شیطان آمد که او را تعرض کند، هفت سنگ به سوی او انداخت و در جمره دوم و سوم هم هفت سنگ پرتاب کرد. این رمی جمرات ثلث از جمله مناسک حج شد. پس هنگامی که پدر و پسر حکم خدا را گردن نهادند، ابراهیم پیشانی پسر را بر زمین نهاد و تیغ تیز بر حلق او گذارد اما ذرهای از پوست و گوشت و رگ او بریده نشد و سرانجام از طرف حق سبحانه و تعالی ندا آمد که عمل ابراهیم مقبول درگاه ما شد و آن را پسندیدیم.[3]
انسان موحد که به حکم وقوف در عرفات و مشعر به مقام والای معرفت الله و خداشناسی کامل رسیده و تمام تمایلات نفسانی در نظرش خاک و سنگ آمده و غرق در دریای محبت خالق بی همتا و مهربان شده، طبیعی است که از کشتن و سربریدن هر موجودی که سر راه بر او گرفته و مانع رسیدن به قرب الهی ست، دریغ و مضایقه نخواهد داشت. اگرچه آن موجود فرزند عزیز و یا جان خود و خواهشهای درونش باشد.